شاعری با دفتری از گلوله های خیس

ساخت وبلاگ
  همچنان که از میان فیلسوفان اسلامی، دلم بیشتر در باغ و کشتزار ابونصر فارابی، میرداماد و ملاصدرای عزیز و بزرگ سیر و سیاحت می‌کند، از میان اندیشمندانی که در راه شناخت روان پیچیده انسان استخوان خرد کرده شاعری با دفتری از گلوله های خیس...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 22:51

  این روزها که کمتر کتاب می‌خوانم، این فرصت مغتنم و مبارک برایم فراهم شده است تا به پردازش دقیق چیزهایی در ذهن بپردازم که سال‌ها پیش با ولع هرچه‌تمام‌تر به تاریک/ روشن خانه ذهن سپرده بودم. می‌نشینم، چ شاعری با دفتری از گلوله های خیس...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 22:51

  خودت را پشت گوش نینداز دوست من! یک روز از خواب بلند می شوی می بینی قناری بازیگوش به برف پشت پنجره خو کرده است می بینی قورباغه دیگر در برکه ابوعطا نمی خواند و مرگ با نان سنگکی تازه همین طور سوت زنان شاعری با دفتری از گلوله های خیس...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 22:51

دلم را گم کرده‌ام آن وقتتو با گریه و گلایه و تشویش می‌گویی عقلت را صدا کن!   شده بهار بیاید پشت پنجره اتاقتبا خنده سر به سرت بگذارد تو اما هنوزدر زمستان سرد ایستگاهی دوربه انتظار آمدن کسی نشسته باشی.. شاعری با دفتری از گلوله های خیس...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 22:51

  یک زن برای دوست داشتن تو کافی نیست...   ماه با اشتیاقی که به ایوان خانه می‌آیدرود با آغوشی که به سمت تو می‌دوددشت با لب‌هایی مست که تو را می‌بوسدو همین اقیانوس که منتظر است بیاییقدم بگذاری بر سر چش شاعری با دفتری از گلوله های خیس...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 22:51

سفر چندین ساله من به جهان زیرین تمام شد.

به جهان رنگ ها و نورها و صداها برمی گردم. به مکالمه صریح خورشید با تنم، قلبم و انگشتانم...

برای ساکنان آرام و عمیق این سرزمین برکت می طلبم و خدانگهدار...

شاعری با دفتری از گلوله های خیس...
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 22:51

 نیامده‌ام که بمانمآمده‌ام که بمیرم!و زندگی ماهی قرمز کوچک و سرگردانی بودکه نرسیده به صبح روز سوم عید تمام شد...بی‌پرده بگویمگاهی باید برای عشق مشت گریان واشده‌ای باشیو چنان به پای او بیفتی که مرگ راه خانه‌اش را برای همیشه گم کند... تمام جاده‌های جهان را قدم زدمبه آخر این خیابان خسته رسیدمو راهی جز دوست داشتن توپیش رویم نیست...خنده‌هایم را نبیناینکه باد را با دمیدن در گل شیپوری صدا می‌زنمو جای تو اینجاکنار این دریچه دلتنگ خالی‎ست... گاهی فکر می‌کنم زمینی بایر هستمچاهی بدون آبکه پرندگان و غزالانناامید از من به لانه‌هایشان بازمی‌گردند... اگر بدانی این بیابان تشنهرد خراش چه کاروان‎هایی را بر سینه خود دارد!آغوشت را برایم آماده کنتا بیایم و بگویممرگ چگونه در تمامی این سال‌ها از چشم‌های تو می‌ترسیدو من هنوز عاشقت هستم...تو راکه خوب می‎دانی معنای «شب راروز راهنوز را...»  شاعری با دفتری از گلوله های خیس...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 4:31

 

تو نیستی...

و من کاری از دستم بر نمی‎آید

جز اینکه هنوز دوستت داشته باشم...

شاعری با دفتری از گلوله های خیس...
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 4:31

 آدمی‌­زاد است دیگر       به امید زنده است...   او هر جمعه­ در ایوان خانه‌­اش می­‌نشیند کفش­‌هایش را واکس می­‌زند و خیره می‌­شود به گلدان بی­‌حواس کنار پنجره او با صدای زنگ تلفن از جا کنده می‌­شود با صدای زنگ در از جا کنده می­‌شود او فکر می­‌کند عشق کم طاقت است به شهر شلوغ عادت نمی‌­کند و با همان اتوبوسی که رفته است باز می‌­گردد...   آدمی‌­زاد است دیگر... سال پشت سال باید بیاید و بگذرد برف همین­‌طور باید روی شعرها و شانه‌­اش بنشیند تا دستگیرش شود جاده هرگز به مردی که در ایوان خانه می‌­نشیند و پنهانی اشک می­‌ریزد رحم نمی­‌کند پیاده می­‌کند عشق را در تاریکی پیاده می‌­کند عشق را در استراحت‌گاهی پیر و دور و خود در ضلع پوسیده ترمینالی غریبه و دنگال                         برای همیشه برای همیشه به خواب می­‌رود...     شاعری با دفتری از گلوله های خیس...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 20:51

 

کتاب هایت یکی پس از دیگری از چاپ بیرون آمد

تمام شان را خریدم

اما لای هیچ‌یک از آنها را باز نکردم

حوصله خواندن دوباره خودم را نداشتم...!

شاعری با دفتری از گلوله های خیس...
ما را در سایت شاعری با دفتری از گلوله های خیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kajhayegeryeo بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 20:51